سیگار نیم‌سوز

افکار ولگرد یک سیگار نصفه عمر

سیگار نیم‌سوز

افکار ولگرد یک سیگار نصفه عمر

اینجا منم... دختری روی بند.
باد زمان توی موهام می وزه، انگار داره کم کم رنگشو می بره. ایستادم و فکر می کنم، در حالی که نمیدونم چقدر از بودنم در دنیای پیش چشمم واقعیه.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

سلام غریبه ی کنجکاو :))

من مثل پاییزم. حسی که با منه و حسی که ازم خواهی گرفت همینه. یه وقتایی دلم میخواد قشنگیامو ببینی، یه وقتایی هم دلخوریام. ولی چیزی که این وسط همیشه ثابته، تغییره. 

 لیدا اسم من نیست اما لیدا بودن رو دوست دارم...کمکم میکنه اون کسی باشم که زندگی نمیذاره.

جَوونم... رسیدم به وسطاش. دوست دارم همینطوری که هستم بمونم اما نمیشه؛ باید کار کنم، عاشق بشم و سفر کنم. همه ی اینا هزینه داره. میخوام بپردازم.

درس خوندن همچین مورد علاقهم نیست ولی دارم پشت هم مدرک بار میکنم :)) ادبیات خوندم. اونم خارجکیش.

من نوشتن رو دوست دارم. ترس ها و ناراحتی هامو رفع نمیکنه اما کمکم میکنه شفافتر ببینم شون. برای همین نمیتونم دروغ بگم وقت نوشتن. که به خودم ظلم کردم.

تعامل اجتماعیم یه مدلیه... زنگ زدن رو دوست ندارم ولی دلم میخواد به آدما نامه بنویسم. معمولا بهشون فکر میکنم، گاهی دوستشون ندارم و گاهی غصه ی تک تک آدمای روی زمین میخورم.

وقتی احساس تنهایی کنم، به گذشته هام برمیگردم؛ اون موقع یه اتاق با یه در بسته میخوام چون اغلب گریه میکنم، گاهی فیلمای قدیمیمو صد هزار باره میبینم، گاهی هم میزنم زیر آواز و خودمو تحویل می گیرم، ضبطش می کنم و میگم گور بابای دنیا که ناراحتم ازش، چقدر حال داد این کار اصلا:))

یه حساس بودنایی هم دارم... از چایی با شیرینی گرفته تا ویرگول گذاشتن، دستمال وقت عطسه، خودکار نوک باریک، ناخنای مرتب، کفش تمیز، کتابخونه داشتن، شرکت تو نظرسنجیا، شکلک واسه بچه های ماشین کناری پشت چراغ قرمز، تساوی در تقسیم خوراکی و غیره. 


اون رویی که قرار اینجا ازم ببینی رو توی پست لیدا در آینه برات روشن کردم :) مرسی که تا این پایین اومدی، یه قلب واسه تو heart :))))