سیگار نیم‌سوز

افکار ولگرد یک سیگار نصفه عمر

سیگار نیم‌سوز

افکار ولگرد یک سیگار نصفه عمر

اینجا منم... دختری روی بند.
باد زمان توی موهام می وزه، انگار داره کم کم رنگشو می بره. ایستادم و فکر می کنم، در حالی که نمیدونم چقدر از بودنم در دنیای پیش چشمم واقعیه.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۴
مهر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • * لیدِوای * Lidewai *
۱۴
مهر

نوشتن برای تو کار جدیدی نیست. قبلا هم خیلی این کار رو کردم و همیشه یه جا دیگه پیش خودم نگه داشتم. دلتنگم ولی حتی گفتن این حرفا حالمو خوب نمیکنه چون خودت باید بودی می‌خوندی. نوشتنش فقط چیزیه برای بعدا که برگردم و راحت‌تر اشک بریزم. 
هزار حرف توی سرم هست... از درد دل‌ها، از شادی ها، از خیالاتی که قرار نیست هرگز به حقیقت بپیوندن.
برای تو نوشتن نباید سخت باشه ولی هست. 
بذار اینطوری بگم... صدای حرف هایی که باهام نزدی تو گوشمه... صدای خنده هایی که باهم نکردیم. برقی که روی موهای تیره و خرد روی پیشونیت هست همش تو چشمام منعکس میشه. انگار که تار به تار همه‌شون هنوز همونجان. من همه‌ی اینا رو به چه وضوحی توی سرم دارم و تو هرگز نخواهی بود که بهشون واقعیت ببخشی. 

پرنده‌‌ی کوچیک، حرفامو خیلی بد گفتم ولی باید بدونی که نمی‌تونم انتخاب کنم از کجا و چطوری برات بگم.
من دلم تنگه چون ندیدمت... همه حرفا حرف یه دونه بودن توه...و دلم تنگه چون دلتنگ‌ترین‌ قلب‌ در کنارم می‌تپه و کاش می‌دونستی که حالش چه حالیه. که اگه بودی... آخ اگه بودی.


 

  • * لیدِوای * Lidewai *